آرتیناآرتینا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

کودک جون-عکس

دومين عيد

سلام عزيز دل ماماني سال 90 با همه خوبيا و بدي هاش هم تموم شد و من اين اواخر خيلي سرم شلوغ بود كه بتونم وبلاگت رو آپديت كنم . از صبح كه ميرفتم شركت و بعد از ظهر ها هم كه منو شما و بابايي مي رفتيم دنبال خونه ! و بالاخره هم روز 27 اسفند يه خونه پيش خريد كرديم . البته يه جور سرمايه گذاريه ! خونه تكوني عيد هم به كمك عشرت جون انجام شد كه دستش درد نكنه خيلي كمك بود. بقيه كارا رو هم منو بابايي انجام داديم. روز اول عيد هم بعد از سال تحويل و نزديكاي ظهر  متاسفانه خاله بابايي به رحمت خدا رفت و همه رو غمگين كرد .خاله فريباي بابايي خانم مهربوني بود كه هيچكس انتظار نداشت به اين زوديها فوت كنه! خدا به بچه ها و همسرش صبر بده. 15 روز تعطيلي عيد بر...
31 فروردين 1391

اولين آرايشگاه

قشنگ دل ماماني ! موهاتون خيلي نامرتب شده بود و يه بارم كه ميخواستم يه كم جلوشونو كوتاه كنم اصلا رضايت ندادي و سرتو تكون ميدادي كه ترجح دادم اينو بسپارم به آرايشگر. بابايي از آرايشگاه خودش براتون وقت گرفته بود و لي از نيم ساعت قبل شما خوابيدي و ما دلمون نيومد كه بيدارتون كنيم. پس بابامهدي هم با آرايشگاهش تماس گرفت و جريان گفت و آقاي آرايشگر هم لطف كردنو گفتن كه هر وقت بيدارشدي ببريمتون اونجا. من و شما و بابايي با هم رفتيم ولي من از ماشين پياده نشدم و داشتم شما رو كه بغل بابا مهدي بودي نگاه ميكردم. بابا مهدي ميگفت وقتي وارد شديم آقاي آرايشگرو بقيه رو پخخخخخ كردي و ترسوندي !! و همه رو كلي خندوندي و لي وقتي قيچيو ديدي زدي زير گريه . من از تو...
28 فروردين 1391
1